ترسهای کودکیام را فیلم کردم/ استفاده از افسانههای شمالی
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۰۵۷۶۴
یاسر برزگر کارگردان فیلم کوتاه «یهچوم یهلنگ» که در بخش رقابت داستانی سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور دارد، درباره ایده اولیه این فیلم به خبرنگار مهر گفت: ایده اولیه این فیلم از دوران مدرسه ابتدایی خودم شکل گرفته است؛ در آن دوران ترساندن دانشآموزان برای کنترل بهتر، کم و بیش رایج بود و به همین دلیل سالهای زیادی از دوران کودکی ما با ترس و دلهره طی میشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی درباره فضاسازی فیلم نیز بیان کرد: فضای فیلم در مرحله نوشتن فیلمنامه برای من و همسرم؛ آرزو خانجانی که تهیه کنندگی کار را عهده دار است، روشن شد. از آنجا که من متولد شمال ایران هستم و دوران کودکی و نوجوانی خودم را در اقلیم شمال ایران گذراندم، میدانستم که بستر فیلم، بوم شمال و افسانههای شمالی خواهد بود.
برزگر در پاسخ به اینکه ساخت فیلمهایی نظیر «یهچوم یهلنگ» را چقدر سخت میداند، گفت: ناممکن که به هیچ وجه، چون بالاخره ممکن هست، چرا که با توجه به پیشرفت سینمای ایران در سالهای اخیر، ساخت انواع فیلم به نظر ممکن میآید اما ساخت چنین فیلمی بهویژه در سینمای کوتاه سختیها و مشکلات زیادی را برای گروه سازنده بههمراه دارد. با توجه به شرایط تهیه بودجه برای فیلم کوتاه که اغلب به صورت مستقل است، محدودیتهای فراوانی در بخش تهیه و تولید برای فیلمساز وجود دارد. البته علیرغم این محدویتها نظر شخصی من این است که فیلمسازان بهتر است به دنبال روایتهایی جدید در قالب ژانرهای متنوع باشند، چراکه سینمای جهان به روایتهایی نو نیاز دارد.
وی درباره تاثیر جشنواره فیلم کوتاه تهران بر مسیر فیلمسازی فیلمسازها توضیح داد: یکی از مهمترین انگیزههای یک فیلمساز در درجه اول داشتن مخاطبانی در اقلیم و بوم خودش است و چه بهتر که جشنواره معتبر داخلی، این امکان را برای او فراهم کند. جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران در سالهای گذشته کمک فراوانی به معرفی فیلمسازان جوان چه در سطح داخلی و چه در سطح جهانی کرده است. به همین دلیل برای من به شخصه حضور در این جشنواره اهمیت زیادی دارد.
کارگردان فیلم کوتاه «یهچوم یهلنگ» همچنین گفت: جایزه همیشه خوشحال کننده و امیدوار کننده است، کمااینکه جایزههای جشنواره فیلم کوتاه تهران مبلغ قابل توجهای است و میشود به عنوان کمک هزینه فیلمهای آینده به آن نگاه کرد. همچنین جایزه در بخشهای مختلف به نوعی اعتبار حرفهای در حوزه کاری هر یک از هنرمندان است. من و گروه فیلم کوتاه «یهچوم یهلنگ» تلاش کردیم تا هریک بهترین کار خودمان را انجام دهیم تا در نهایت اثر باکیفیتی خلق کنیم، اگر این اتفاق با جایزه همراه باشد باعث خوشحالیمان هست.
برزگر در پایان در مورد انتظارش از جشنواره فیلم کوتاه تهران بیان کرد: انتظار من از جشنواره این است که هیات داوران با توجه به رویکرد امسال جشنواره که تنوع ژانر هست و همچنین اهمیت نگاهشان برای فیلمسازان، نظر ویژهای به فیلمهایی که در قالب ژانر ارائه شدهاند، داشته باشند چراکه این رویکرد باعث ارتقای کیفی و تنوعی تولیدات آینده خواهد شد.
فیلم کوتاه «یهچوم یهلنگ» پنجمین تجربه فیلمسازی یاسر برزگر محسوب میشود و به گفته او، این فیلم کوتاه، به نوعی ادای دین به اقلیم و کودکیاش است. برزگر در این فیلم قصد داشته بخشی از جادوی روستا که از تولد با او بوده است، به تصویر بکشد. برزگر، سال ۱۳۹۰ اولین فیلم خودم را که فیلمی ۱۰۰ ثانیهای بود با نام «شب-داخلی- قرمز» ساخت و سال ۱۳۹۷ دومین فیلمش به نام «کامنت» که این بار ۱۵ دقیقه بود، ساخت. پس از فیلم کوتاه «رام» که توانست در بخش بینالملل موفقیتهای خوبی کسب کند، فیلم کوتاه «۳۵-۱۰» را تیرماه ۱۴۰۰ ساخت.
«یهچوم یهلنگ»، نام هیولایی در جنگلهای مازندران است و در خلاصه داستان این فیلم کوتاه آمده است: «در روستایی دورافتاده، معلمی از وجود هیولایی خطرناک در جنگل به دانشآموزان خود خبر میدهد..»
رضا عموزاد، آروین حامیطبری، ابوالفضل سائلی، علیرضا باباجانزاده، محمدجواد ولیپور، محمدحسام مومنآبادی و فرشید قاسمی، بازیگران فیلم کوتاه «یهچوم یهلنگ» هستند.
کد خبر 5610738 زهرا منصوریمنبع: مهر
کلیدواژه: فیلم کوتاه سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران مازندران فیلم کوتاه تئاتر ایران رادیو نمایش پیمان جبلی هنرمندان تئاتر تماشاخانه شهرزاد شبکه پنج سیما سازمان صداوسیما بنیاد فرهنگی روایت فتح سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران دفاع مقدس موسیقی ایرانی سازمان هنری رسانه ای اوج رادیو صبا جشنواره فیلم کوتاه تهران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۰۵۷۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مادر شاه چگونه رحیم علی خرم را به ثروت افسانهای رساند؟
همشهری آنلاین: رحیمعلی خرم مقاطعهکار معروف زمان پهلوی و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) در آن زمان، روزگاری یک کارگر ساده آسفالتکار بوده که بواسطه آشنایی اتفاقی با مادر شاه به یک سرمایهدار بزرگ تبدیل شد. رحیمعلی فرزند بیکعلی حدود سال 1300 در روستای کوهپایه زبیر از توابع ساوه متولد شد. او در جوانی با هدف یافتن شغل و کسب درآمد راهی تهران شد و به لطف جثهای قوی و نیرومند در یک پروژه آسفالتکاری در پایتخت به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد. از قضا این گروه آسفالتکار یکی از روزها برای ترمیم معابر کاخ سلطنتی به سعدآباد رفتند و همان جا نقطه آغاز ارتباط خرم با دربار پهلوی بود چرا که مادر شاه در محوطه کاخ وی را دید و همان روز او را به حضور خود فراخواند. گفته میشود علت راهیابی خرم به دربار، روابط غیر عادی او با ملکه مادر بوده است. به این ترتیب آشنایی رحیمعلی خرم با مادر شاه نقطه آغاز ترقی او بود و از این زمان، این شخص به حکم ارتباط و وابستگی به مادر شاه، وارد چرخه فاسد حاکمیت پهلوی شد و به سرعت با برادران شاه وارد روابط اقتصادی شد. او با محمودرضا پهلوی و حمیدرضا پهلوی رابطه نزدیکی داشت و حتی قرار بود پسر خرم با دختر حمیدرضا ازدواج کند. داستان آشنایی رحیم علی خرم با مادر شاه در کتاب «من و فرح پهلوی»، نوشته اسکندر دلدم با جزئیات بیشتری آمده است. نویسنده این کتاب، اسکندر دلدم از افراد مورد وثوق دربار پهلوی و از نزدیکان دولتمردان این رژیم بوده است. او به دلیل شغل خبرنگاریاش، ارتباطات وسیعی با دربار و مقامهای تراز اول کشور داشته است. دلدم در خاطراتش در کتاب«من و فرح پهلوی» آورده است: مادر شاه، اکثر شبها در کاخ اختصاصی خود مجلس بزم به راه میانداخت و با آن سن زیاد به سه چیز علاقه داشت. یکی مصاحبت با مردان قوی هیکل و عظیمالجثه که آخرین آن، رحیمعلی خرم، مقاطعه کار معروف و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) بود. دوم به «سگ» علاقه مفرطی داشت و همیشه در اطراف او، حتی روی پاها و در بغلش چندین سگ از نژادهای مختلف دیده میشد. سومین سرگرمی مادر شاه، برپایی مجالس طرب بود. پای ثابت مجالس بزم و طرب ملکه مادر، خواننده کهن سال و قدیمی «ملوک ضرابی» بود که چندین مدال درجه اول همایون (مدالی که معمولا به فرماندهان عالی رتبه ارتش و رجال درجه اول سیاسی داده می شد) از شاه و مادرش گرفته بود! مادر شاه یک شوهر رسمی به نام آقای ملک پور داشت. من ملک پور را از نزدیک میشناختم. ملک پور علاوه بر کارها و مشاغلی که داشت، در کار خرید و فروش اتومبیل دست دوم نیز فعالیت می کرد و پاتوق او، نمایشگاه مرحوم شعبان رحیمی پور در ضلع جنوبی میدان فردوسی بود. بسیاری از رجال و امرای ارتش چون سپهبد کمال و سپهبد وشمگیر هم بعداز ظهرها در این نمایشگاه فعالیت اقتصادی داشتند. ماجرای آشنایی ملکه مادر با رحیمعلی خرم نیز بسیار خواندنی و جالب است. رحیمعلی خرم،کارگر ساده (آسفالت کار) بود و هیکل درشت و نخراشیدهای داشت. یک روز که خیابانهای کاخ سعدآباد را تجدید آسفالت میکردند، رحیمعلی خرم پس از کار زیاد و بعد از صرف ناهار مشغول چرت زدن و استراحت زیر یکی از درختهای محوطه کاخ سعدآباد بوده که از قضای روزگار، شاهین بخت و اقبال در اطراف هیکل نتراشیده و نخراشیده او به پرواز در میآید و مادر شاه که همراه با ندیمهاش از آن محل عبور میکرده و چشمش به هیکل غیرعادی کارگری که در آن آفتاب نیمروز به حالت طاق باز(!) خوابیده و دستمالش را هم روی صورتش کشیده بود، میافتد و بلافاصله میگوید این مرتیکه پدرسوخته را به کاخ اختصاصی بیاورید تا ببینم به چه جرئتی به این وضع فجیع(!) در ملأ مادرشاه خوابیده است! فورا رحیمعلی را بلند میکنند و به حضور والده مکرمه شاهنشاه میبرند و از همین لحظه، زندگی رحیمعلی دگرگون و کارگر آسفالت کار مبدل به بزرگترین مقاطعهکار آسفالت کار دستگاهها و ادارات دولتی میشود. خرم پس از این دیدار، مورد توجه مادر شاه قرار گرفته و به زودی صاحب مکنت و ثروت فوقالعادهای میشود. رحیمعلی خرم بعدها، محل کارگاه آسفالتپزی خود در جاده کرج را تبدیل به کاباره جزیره کرد و زمینهای اطراف آن را صاحب شد و پارک خرم (پارک ارم فعلی) را تاسیس کرد. خرم به وسیله ایادی خود در این پارک، زنان و دختران جوان و حتی زنان شوهرداری را که همراه با شوهر و فرزندان خود به این محل آمده بودند، میربود و در محل مخصوصی که در پارک برای خود ساخته بود، مورد تجاوز قرار میداد.
رحیمعلی خرم که در آغاز به عنوان مقاطعهکار آسفالت به ثروتاندوزی میپرداخت، کمی بعد با رانتخواری توانست اغلب قراردادهای پیمانکاری را به نام خود منعقد کند. حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات شاهنشاهی و دوست نزدیک شاه در این باره در کتاب«ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» مینویسد: «یک نمونه کوچک در مقایسه با سایر فعالیتها در سطح کشور عبارت بود از آسفالت خیابانهای تهران. شهرداری چندین سال متوالی با یک مقاطعهکار [که نام او رحیمعلی خرم بود] قرارداد بست که در طول یک سال در قبال فلان مقدار وجه (رقم به درستی خاطرم نیست ولی آنقدر بود که مقاطعهکار توانست برای هر سال 200 میلیون تومان به مقامات شهرداری رشوه دهد) مسئولیت آسفالت خیابانهای تهران را عهدهدار گردد. مقاطعهکار فوق، خیابانها را لکهگیری میکرد و در برخی خیابانها یک ورقه نازک چند سانتی آسفالت میریخت. در فصل زمستان به علت یخبندان، این آسفالتها درمیآمد و چالههایی در خیابانها ایجاد میکرد که رانندگی در خیابانهای تهران مسئله شده بود و زیانهای فراوانی به خودروها و به خصوص فنرهای خودرو وارد میکرد. این کار چند سال متوالی ادامه یافت و وضع را به محمدرضا گزارش دادم. محمودرضا برادر محمدرضا با این مقاطعهکار به طور صوری شریک بود و درصدی دریافت میداشت. نتیجه گزارش من فقط این شد که سال بعد با آن مقاطعهکار قراردادی بسته نشد ولی نه به سوءاستفاده در شهرداری کاری داشتند و نه به مقاطعهکار ایرادی وارد شد.»
رحیمعلی خرم با اشرف پهلوی هم رابطه خوبی داشت. ابوالحسن عمیدی نوری، روزنامهنگار و نویسنده، نماینده مجلس شورای ملی و از کارگزاران رژیم پهلوی، در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» در اینباره مینویسد: «یک روز که والاحضرت اشرف میخواست به اروپا برود خرم بیش از یکصد هزار دلار... از تمام صرافیهای تهران خرید و جمع کرد یعنی هشت میلیون ریال آن روز خرج کرد. آن اسکناسها را در بسته مخصوصی پیچید و به فرودگاه رفت و دست والاحضرت را ماچ کرد و آن بسته را تقدیم نمود.» در سال 1341 و در دوران نخستوزیری علی امینی، خرم به اتهام یک کلاهبرداری کلان به مبلغ 23 میلیون تومان تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی بازداشت شد. جالب این که در زندان نیز فسادهای خرم ادامه داشت. عمیدی نوری در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» به این نکته هم اشاره میکند و مینویسد: «در مدتی که خرم در زندان بود شبها به خارج از توقیفگاه خود میرفت و مشغول کسب بود. روزها هم توقیفگاه او در حقیقت محل کار او شده بود. خدا میداند در همان محل توقیفگاه او متجاوز از 40 میلیون تومان قرارداد مقاطعهکاری آسفالت با او بسته شد.» اما سرانجام با وساطت دربار و به ویژه ملکه مادر و برادران شاه از این اتهام فارغ شد. عمیدی نوری درباره حمایتهای خاندان سلطنتی از خرم هم مینویسد: «وقتی پرونده آسفالت تهران در دیوان کیفر به شدت تحت رسیدگی بود، بازپرس دستور توقیف خرم و دفاتر او را داده بود، اما دربار برای فرار او دست و پا میزد زیرا بعضی از شاهپورها و اشرف در کارهای او شرکت داشتند.» به این ترتیب رحیمعلی خرم با اتکا به پشتوانهای قوی همچنان میتازید. او در طول حکومت پهلوی با حمایتهای آشکار و پنهان خاندان پهلوی به ثروت افسانهای دست یافته بود که او را در دریف افراد با نفوذ در بسیاری از معادلات اقتصادی کشور قرار میداد و خرم از حیف و میل و پایمال کردن بیت المال ابایی نداشت. سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شعبه سوم دادگاه انقلاب رحیمعلی خرم را نمونه بارز مفسد فی الارض شناخت و به حکم این دادگاه خرم در سحرگاه 19 اردیبهشت 1358 به جوخه اعدام سپرده شد.
کد خبر 848155 منبع: همشهری آنلاین برچسبها تاریخ - اسناد پهلوی خبر ویژه کتاب - تاریخ تاریخ انقلاب اسلامی ایران تاریخ عمومی ایران فساد